يکي از روزها ناخداي يک کشتي و سرمهندس آن در اين باره بحث مي کردند که در کار اداره و هدايت کشتي کدام يک نقش مهم تري دارند.

يکي از روزها ناخداي يک کشتي و سرمهندس آن در اين باره بحث مي کردند که در کار اداره و هدايت کشتي کدام يک نقش مهم تري دارند.
بحث به شدت بالا گرفت و ناخدا پيشنهاد کرد که يک روز جايشان را با هم عوض کنند. قرار گذاشتند که سرمهندس سکان کشتي را به دست بگيرد و ناخدا به اتاق مهندس کشتي برود.
هنوز چند ساعتي از جابه جايي نگذشته بود که ناخدا عرق ريزان با سر و وضعي کثيف و روغن مالي بالا آمد و گفت: <<مهندس سري به موتورخانه بزن. هرقدر تلاش مي کنم، کشتي حرکت نمي کند.>>
سرمهندس فرياد کشيد: <<البته که حرکت نمي کند، کشتي به گل نشسته است.>>


منبع:bartarinha.ir

داستان کوتاه ناخدا یا مهندس!؟

کشتي ,يک ,ناخدا ,سرمهندس ,تري ,مهم ,و هدايت ,هدايت کشتي ,اداره و ,کار اداره ,که در

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

مطالب اینترنتی SHOTBLASTING.SHOTPEENING ویندوز جذاب و دوست داشتنی شو پرسش مهر98-99 آموزش حسابداری در تهران veblogeman مرجع کنکور ایران پایگاه اطلاع‌رسانی مؤسسه کمال سه دختر عاشق